دنبال کننده ها

۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

آرامگاه هندی 1921 و 1959 Das indische Grabmal


آرامگاه هندی     Das indische Grabmal
فیلم آرامگاه هندی محصول 1921 و به کارگردانی جو می با فیلمنامه ای از تئا فون هاربو و فریتس لانگ (بر مبنای رمانی از تئو فان هاربو)، یکی از آثار قابل توجه و ماجرایی سینمای آلمان در دوره وایمار به شمار می رود.
فریتس لانگ علاقه خاصی به این فیلمنامه داشت و مشتاق بود خودش این فیلم را کارگردانی کند (شاید به این علت که همه مفاهیم مورد علاقه خود را در آن می دید: هیجان، اکشن، شرق، داستان پر فراز و نشیب و ...)، ولی جو می (تهیه کننده) که این اثر را پروژه ای بزرگ و پرهزینه می دید، مایل نبود کارگردانی آن را به لانگ 30 ساله بسپارد و در نتیجه کارگردانی لانگ را لغو و خودش آن را کارگردانی نمود. لانگ از این تصمیم بسیار دلگیر و سرخورده شد و دیگر در هیچ پروژه ای با جو می کار نکرد. ولی تقدیر این گونه رقم خورده بود که لانگ در اواخر دوره کارگردانی اش دوباره به این پروژه برگردد؛ سه دهه بعد، لانگ در حالی که بینایی چشمش رفته رفته کمتر می شد و در هالیوود به بازنشستگی فکر می کرد، به دنبال پیشنهاد تهیه کننده ای به نام آرتور برانر، پس از سالها به آلمان برگشت تا فیلمی را که همیشه رویای آن را در سر داشت، کارگردانی کند. به این ترتیب وی در سال 1959، بر مبنای رمان فون هاربو، دو فیلم به نام های ببر اشناپور و آرامگاه هندی ساخت.
اما ابتدا در مورد فیلم سال 1921 به کارگردانی جو می:
http://s1.picofile.com/file/7456606234/61138498.jpg
بازیگران اصلی فیلم، کنراد فایت، اولاف فونس، میا می، ارنا مورنا، برنهارت گوتسکه و پل ریشتر بودند. داستان از آنجا شروع می شود که مهاراجه اشناپور به نام آیان (کنراد فایت)، یک یوگی به نام رامیگانی (گوتسکه) را از خواب مقدس خود بیدار می کند و به او دستور می دهد که با قدرت های خاص خود، معماری انگلیسی به نام هربرت را راضی کند تا برای ساختن آرامگاهی به سبک تاج محل برای همسر مهاراجه، به بنگال بیاید. رامیگانی که به مهاراجه هشدار داده بود با این کار زندگی خود را تباه خواهد کرد، در اتاق هربرت ظاهر می شود و درخواست را مطرح می کند. دستمزد بسیار بالا، هربرت را وسوسه می کند. البته طبق شرط رامیگانی، هربرت باید بلافاصله با او به راه بیفتد و به هیچ کس حتی نامزدش که ایرن نام دارد (میا می) چیزی نگوید.
در اشناپور، مهاراجه پس از استقبالی گرم، از هربرت می خواهد که بلافاصله کار بر روی آرامگاه را آغاز کند. هربرت کم کم متوجه می شود که همسر آیان که ساوریتی نام دارد، هنوز زنده است و عاشق مهندسی اروپایی به نام مک آلن (پل ریشتر) شده است. ظاهرا مهاراجه قصد دارد همسرش را به خاطر خیانت به قتل رسانده و او را در آرامگاه دفن کند...
http://s3.picofile.com/file/7456607311/wp659ac4de.png
البته آیان برای مک آلن نیز برنامه دارد، به هر حال، ببرهای مهاراجه هم به غذا نیاز دارند...!
از سوی دیگر ایرن که به قضیه مشکوک شده، رد هربرت را در هند پیدا می کند و به اشناپور می آید. مهاراجه که عشق و علاقه ایرن به هربرت را می بیند، هوس می کند آن را برای خودش داشته باشد و ....
***
آرامگاه هندی دریچه ایست به سینمای اوایل دهه بیست آلمان و بیش از هر چیز این حقیقت را یادآوری می کند که در اوایل قرن بیستم اروپایی ها تا چه حد در مورد شرق که در نظر آنها جنبه های اسرارآمیز و سرگرم کننده داشت (و همچنان دارد)، کنجکاو بودند. در این میان، هند به خاطر ویژگی های منحصر به فردش، به عنوان سرزمین عجایب، همیشه به شکلی خاص توجه و علاقه غربی ها را به خود جلب کرده است. بی شک فیلمی ماجرایی که در هند اتفاق می افتد و تصاویر زیادی از تعقیب و گریز در اماکن هندی، سنت های هندی، مرتاض ها، ببرهای بنگال، کروکودیل ها و ... در خود دارد برای تماشاگر آن دوره جذاب بوده است.
http://s3.picofile.com/file/7456611284/77.jpg
امتیاز بزرگ این فیلم، صحنه آرایی دیدنی و تلاشی تحسین برانگیز برای بازسازی هندوستان است. در فیلم نماهای زیبایی از ساختمانهای هندی و پلکانهای بلند آنها می بینیم. به علاوه، مهاراجه ببرهایش را (که واقعی اند) در حیاط  مخصوصی نگهداری می کند. این ببرها یکی از نکات جالب فیلم هستند. صحنه ای که مهاراجه، مک آلن را به عنوان غذا به ببرهایش می دهد، وحشتناک و جالب توجه است.
یکی دیگر از صحنه های جالب فیلم، زمانی است که هربرت در مسیر جستجو در راههای زیرزمینی و پر پیچ و خم به عده ای مرتاض بر می خورد، یکی از آنها روی تختی پر از میخ خوابیده، دیگری آویزان شده و ... هربرت که از دیدن این صحنه ها وحشت کرده، برمی گردد که فرار کند ولی در همان لحظه پایش به سر مرتاضی می خورد که تا گردن خود را در زیر خاک مدفون کرده و بی سر و صدا مشغول ریاضت کشیدن است!
میا می که بازیگر نقش ایرن بود به خاطر سن و اضافه وزنی که داشت به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. می که در آن زمان 37 ساله بود، در بعضی صحنه ها حتی 50 ساله به نظر می رسد! البته نقشی که بازی می کرد، هم نقش دختری 18 ساله نبود و خود هربرت هم مردی بود میانسال که از این جهت کاملا با میا می هماهنگ بود. به علاوه، اینکه ظاهر شخصیت ها واقعی باشد، نباید عیبی برای فیلم محسوب شود. با این وجود، اگر میا می، همسر جو می نبود، محال بود که موفق به گرفتن چنین نقشی شود.
http://s3.picofile.com/file/7456611933/ayans_sadness.jpg
بهترین بازیگر فیلم بی شک کنراد فایت است. او در اینجا نیز همچون مطب دکتر کالیگاری، دقیقا مثل یک خوابگرد، کند حرکت می کند و با آن چشم های درشت، احساسات مختلف خود را به خوبی منتقل می کند. مهاراجه صد در صد منفی نیست. او هم از سرنوشت خود و از کسانی که باعث رنجشش شدند، آزرده است و در عین حال هنوز به همسرش علاقه دارد، البته این علاقه زیر غباری از نفرت و میل به انتقام مخفی است... از برنهارت گوتسکه در نقش یوگی هم نباید غافل بود، کسی که علت حضورش در داستان فیلم، منتقل کردن این پیام است که انسان روشن بینی لازم را ندارد و حتی خودش به خوبی نمی داند چه می خواهد. چه بسا دیوانه وار مشتاق چیزی باشد که برایش جز بدبختی به ارمغان نیاورد...
***
در ادامه نگاهی داریم به بازسازی این فیلم در سال 1959توسط فریتس لانگ:
http://s3.picofile.com/file/7456612682/MV5BMjAzMTEyNjg1OV5BMl5BanBnXkFtZTcwMzMyODAwMQ_V1_SY317_CR5_0_214_317_.jpg
فریتس لانگ فیلم آرامگاه هندی را به دو قسمت تقسیم کرد که هر یک فیلمی مجزا است. قسمت اول ببر اشناپور و قسمت دوم آرامگاه هندی نام دارد. بازیگران اصلی عبارتند از: دبرا پاجت، پل هابشمید، والتر ریر، کلوز هولم، سابین بتمن و ...
داستان این دو فیلم با فیلم سال 1921 متفاوت است. در اینجا تمرکز داستان بیشتر بر روی عاشق و معشوق (سیتا و هارولد) است تا بر روی معمار و همسرش. به علاوه  در اینجا سیتا که رقصنده معبد است بر خلاف ساوریتی در 1921، هنوز با مهاراجه ازدواج نکرده که این سبب می شود دست لانگ بازتر باشد. با این حال مهمترین تفاوت، تفاوت پایان داستان است. در نسخه 1921، مهاراجه مک آلن را برای خوردن به ببرهایش می دهد، غافل از اینکه این بار لانگ عقد این عاشق و معشوق را در آسمان ها بسته بود و بنابراین انواع توطئه ها و ابزاری مهاراجه از جمله ببرهایش ابدا بر مرد اروپایی که در اینجا هارولد نام دارد، کارگر نیست!
http://s1.picofile.com/file/7456613117/33.jpg
لانگ در اواخر دوران کارگردانی خود، دوست داشت با ساخت این دو فیلم، بازگشتی دوباره به آثار ماجرایی و صحنه آرایی های باشکوه دوره آلمانی خود داشته باشد. در آثار دوره آمریکایی لانگ، اغلب با فضاهایی تیره مواجهیم. حتی در کارهای دوره آلمانی وی هم  با اینکه کاملا مشخص است لانگ به عشق اعتقاد دارد، عشق معمولا پایان خوشی ندارد. ولی در این اثر یکباره با فضایی رنگارنگ و پر از گل و بلبل مواجه می شویم که همه چیز به سبک فیلم های هندی به کلیشه ای ترین شکل ممکن پیش می رود و هر چند در مسیر عشق گرهی ایجاد می شود، ولی  پایان خوش کاملا قابل پیش بینی است. به طور کلی، نتیجه اصلا چیزی نیست که از کسی چون لانگ انتظار می رفت.
http://s1.picofile.com/file/7456621612/12126_100336.jpg
البته در بعضی از جنبه های این دو فیلم همچنان همان لانگ هنرمند را می بینیم؛ لانگی که عاشق این است نماهایش عمق داشته باشد و حرکت ها در عمق انجام شود و نیز علاقه خاص او به محبوس و اسیر نشان دادن شخصیت ها در فضاهای پیرامون خود به شکل های گوناگون.
در اوایل فیلم، وقتی سیتا و هارولد مشغول صحبت هستند و سیتا می رود تا تنها یادگاری پدرش را برای نشان دادن به هارولد بیاورد، دوربین کنار پرده ای حصیری قرار می گیرد و بخشی از آن را در تصویر داریم، گویا کسی از کنار پرده، این دو را می پاید. یا در صحنه ای دیگر، سیتا در قصر مهاراجه در کنار پنجره و قفسی طلایی ایستاده که یک قناری در آن زندانی است. ولی نکته اینجاست که حتی همان پنجره باز، رو به دیواری بلند قرار دارد و نه منظره بیرون، یعنی سیتا هم مثل قناری راه خروجی ندارد...
http://s3.picofile.com/file/7456615585/tiger_of_eschnapur.jpg%5C
 به گفته منتقدی آمریکایی به نام پاتریک فریل: "این طور نیست که عنوان فیلم تنها به مقبره ای اشاره داشته باشد که مهاراجه قصد دارد برای سیتا بسازد، بلکه در اینجا همه چیز با مفهوم قبر و مدفون بودن در ارتباط است، هم زاویه های های انگل دوربین و هم تونل ها و غارها و سیاهچال هایی که در این فیلم می بینیم."
لانگ در اینجا تقابل شرق و غرب را مد نظر قرار می دهد: هارولد منطفی و سفیدپوست را با آن تفکر مدرنش در برابر مهاراجه ای می بینیم که بر اساس خشم و احساسات خود عمل می کند. هارولد ارزش زمان را می داند، در صورتی که مهاراجه نه تنها هیچ ارزشی برای زمان قائل نیست، بلکه نگران بودن در مورد زمان را نقطه ضعف هارولد می داند! این دو گروه حتی خدای متفاوتی دارند، (سیتا در جایی به هارولد می گوید: خدای شما با رقصیدن عبادت نمی شود..) مهاراجه هم مثل سیتا اسیر سنت های بومی است و حتی وقتی در آخر توبه می کند راهی را می رود که سنت پیش پایش می گذارد (مرتاض می شود!) رنگ ملایم لباس های غربی ها در برابر لباس های رنگارنگ هندی ها نیز احتمالا بازتاب همین تقابل است.
http://s1.picofile.com/file/7456617632/indianepc3.jpg
اغلب منتقدان این فیلم را به شدت مورد انتقاد قرار دادند (البته به استثنای چند مورد مثل تام گانینگ که آن را از بهترین کارهای لانگ می داند و یا ژان دوشه که این فیلم را یکی از ده فیلم برتر تاریخ سینما می نامد!) فیلم با آن ماجرای بچگانه، از زمان خود عقب تر است و صحنه های اکشن آن ضعیف است. حتی با وجود صحنه آرایی قوی لانگ، بعضی صحنه ها مصنوعی و مثل صحنه تئاتر به نظر می رسند. همین نکته در مورد جلوه های ویژه فیلم نیز صادق است، مثلا در صحنه رقص سیتا در معبد (آن هم رقصی که بیش از اینکه شبیه رقص مذهبی هندوها باشد، تماشاگرپسند طراحی شده است!)، مصنوعی بودن مار کاملا مشخص است و یا در جاهایی هم ببر مصنوعی می بینیم. (البته در قسمت هایی هم که ببر واقعی داریم، ببرها بیشتر شبیه گربه های ملوس و دوست داشتنی به نظر می رسند تا ببرهای درنده!)، جذامی ها هم دقیقا مثل زامبی ها هستند و با حرکات مکانیکی دنبال دیگران به راه می افتند!
بعضی قسمت ها هم جالب است، مثلا در بخشی از فیلم، سیتا و هارولد که از دست افراد مهاراجه فرار می کنند، وارد غاری می شوند که در آن نقشی برجسته از شیوا (از خدایان سه گانه هندوها) قرار دارد. به محض اینکه سیتا به درگاه شیوا دست به دعا بر می دارد، عنکبوت زرنگی دست به کار می شود و برای نجات آنها چنان تار بزرگی بر در غار می تند که بلافاصله به یاد ماجرای هجرت پیامبر از مکه به مدینه و مخفی شدن در غار می افتیم! جریان به همین جا ختم نمی شود، زمانی که مهاراجه پیراهن خونی هارولد را به اقوام او نشان می دهد و می گوید ببر هارولد را خورد (در حالی که در واقع خودش هارولد را به سیاهچال انداخته!)، باز هم داستان، آشنا به نظر می رسد!
http://s1.picofile.com/file/7456618923/Untitled33.jpg
در کل وقتی نسخه 1921 و 1959 را مقایسه می کنیم، نسخه 1921 چند امتیاز دارد که دیگری فاقد آن است: با وجودی که قدیمی تر است، شخصیت ها قابل باورتر هستند، نسبت به زمان خود، جلوه های ویژه بهتری دارد و داستان آن واقعی تر و کمتر کلیشه ایست، در نتیجه نیازی نبوده که برای جلب نظر تماشاگر، برای مثال به رقص دبرا پاجت برهنه در معبد متوسل شود...
البته نسخه سال 1921 یک امتیاز دیگر هم دارد و آن حضور کنراد فایت است با آن چشمان نافذ و شخصیت کاریزماتیک خاص خود. باعث تاسف است که حتی بعضی از علاقه مندان به سینمای کلاسیک، این بازیگر توانا را تنها در قالب سرگرد اشتراسر در فیلم کازابلانکا به یاد می آورند.
http://s1.picofile.com/file/7456619779/angry.jpg

هیچ نظری موجود نیست: