دکتر مابوزه 1922
دکتر مابوزه قمارباز Dr. Mabuse the Gambler
فیلم آلمانی دکتر مابوزه قمارباز، محصول 1922، یکی از آثار معروف فریتس لانگ و نمونه موفقی از سینمای گانگستری دوران صامت به شمار می رود. در این فیلم حدودا چهار ساعته، که خود شامل دو بخش است، رودولف کلاین روگه، برنهارت گتسکه، آلفرد آبل و گرترود ولکر به ایفای نقش پرداختند.
داستان فیلم در مورد تبهکاریهای دکتر روانشناسی به نام مابوزه است. وی مهارت خاصی در هیبنوتیزم کردن دیگران و کنترل ذهن آنها دارد و با استفاده از این حربه، حریفان خود را در قمار شکست می دهد. فیلم با نمایش عملیات گانگستری باند دکتر مابوزه آغاز می شود. در این عملیات، که مابوزه مغز متفکر آن است و با دقت خاصی توسط افراد باندش اجرا می شود، اسناد یک قرارداد تجاری مهم بین سوییس و هلند، در قطار به سرقت می رود. با پخش خبر گم شدن قرارداد، فضای بازار بورس متشنج شده و قیمت سهام به شدت سقوط می کند. برای مابوزه، زمان خوبی برای خرید سهام فرا رسیده است... دقایقی بعد به دستور مابوزه، خبر پیدا شدن اسناد منتشر می شود و قیمت سهام به سرعت بالا می رود، حالا مابوزه می تواند سهام هایی را که ارزان خریده، گران بفروشد و پول خوبی به جیب بزند...
هدف بعدی مابوزه، خالی کردن جیب های جوانی ثروتمند به نام ادگار، از طریق هیبنوتیزم او در هنگام قمار است. یکی از افسران پلیس به نام نوربرت فون ونک (با بازی برنهارت گتسکه) به بردهای اخیر غریبه های ناشناس (یا در واقع همان دکتر مابوزه که استاد تغییر قیافه است)، مشکوک شده و با همکاری ادگار در صدد حل این معما بر می آید. مابوزه کلاهبرداری است کارکشته که هر لحظه حقه جدیدی در آستین دارد، ولی فون ونک هم پلیسی است باهوش و با انگیزه. باید دید در این بازی تعقیب و گریز، برنده کیست...
***
در این فیلم بار دیگر، اکسپرسیونیسم خاص لانگ را می بینیم. می توان گفت اکسپرسیونیسم لانگ در اینجا، اکسپرسیونیسم کلاسیک نیست (از آن نوع که مثلا در فاوست و یا مطب دکتر کالیگاری دیده ایم). حتی در فیلم سرنوشت هم که فضایی غیرواقع گرایانه دارد، باز لانگ، اکسپرسیونیسم خاص خود را دارد و به عنوان نمونه استفاده اش از تقابل نور و سایه کمتر از کارگردانی مثل مورنائو است. اکسپرسیونیسم لانگ بیشتر از طریق استفاده از فضا خود را نشان می دهد تا کاربرد نور و سایه؛ در دکتر مابوزه، شخصیت ها کوچک به نظر می رسند و در مقابل فضای اتاق ها بزرگ جلوه می کند. در کل، در این فیلم فضای بزرگ زیاد می بینیم: مثلا فضاهای بیرونی یا فضای بزرگ تالارها و اتاق ها و نیز سالن اجرای برنامه. چندین بار هم تقابل گوینده و مخاطب را داریم که معمولا گوینده مابوزه است. حتی زمانی که مابوزه در اتاقش نشسته است، مستقیما به دوربین نگاه می کند، گویا مخاطبش بینندگان هستند.
همچنین، بعضی ویژگی های نوآر در این فیلم جلب توجه می کند. یکی از این ویژگی ها، همان تقدیرگرایی آشناست. تقدیری که لانگ در دکتر مابوزه به ما نشان می دهد، متفاوت از نوعی است که پیش از این در سرنوشت از او دیده ایم. در سرنوشت، در توضیح علت ماجرا و مرگ معشوق، تنها می توان گفت:تقدیر چنین بود و نمی شد از آن فرار کرد. ولی در دکتر مابوزه، مردی را می بینیم که دست به اعمالی می زند که در نتیجه آنها تقدیر خاصی برای او رقم می خورد که به سراغش خواهد آمد و نمی تواند از آن بگریزد. به عبارت دیگر، در توضیح اینکه چرا در نهایت تقدیر مابوزه به آن شکل رقم می خورد، می توان گفت:چو بد کردی مشو ایمن ز آفات...
یکی از صحنه های اکسپرسیونیست فیلم صحنه ایست که مابوزه و فون ونک در حالی که هر دو تغییر قیافه داده اند، بر سر میز قمار می نشینند. در یک لحظه فضا تاریک می شود و فقط این دو نفر را می بینیم. مابوزه با آن چشمان نافذ، سعی در کنترل ذهن فون ونک دارد و فون ونک سرسختانه تلاش می کند مقاومت کند. به بیان دیگرّ، مستقیما شاهد نیروی اراده و میل به پیروزی هر یک از این دو نفر هستیم. (به نظر می رسد این صحنه متاثر از صحنه ای مشابه در فیلم دانشجوی پراگ است، جایی که بالدوین با عده ای سر میز قمار می نشیند...)
به طور خلاصه می توان گفت در اینجا، اکسپرسیونیسم لانگ، از نوع کلاسیک آن فاصله گرفته و با حالت انتزاعی تری که دارد و با توجه به فضای واقع گرایانه ای که در آن قرار گرفته است، تقریبا شکلی پیش نوآر به خود می گیرد. جالب اینجاست که در قسمتی از فیلم، نظر دکتر مابوزه در مورد اکسپرسیونیسم پرسیده می شود و وی پاسخ می دهد: "اکسپرسیونیسم فقط برای وقت گذرانی است، ولی چه عیبی دارد چون همه چیز برای وقت گذرانی است!!"
یکی از جنبه های قابل توجه فیلم، شخصیت دکتر مابوزه (با بازی رودولف کلاین روگه) است. مابوزه عاشق اعمال قدرت است و از اینکه ذهن دیگران را تحت کنترل گرفته و اراده آنان را در هم بشکند، لذت می برد. او یک قمارباز به تمام معناست؛ در نظر او، حتی افرادش هم حکم ورق های بازی را دارند که هر یک را به موقع خرج می کند. البته دار و دسته او هم از روی ترس، از وی حساب می برند. مابوزه انسانی است بی احساس، از آن دسته شخصیت ها که ذاتا و بدون هیچ دلیل خاصی بد هستند. وی حتی برای زندگی افراد خودش ارزشی قائل نیست و آنها را قربانی اهداف خود می کند. یکی از این زندگی های فنا شده، متعلق به کارا است، رقصنده ای که برای مدتی معشوقه مابوزه بوده و از صمیم قلب عاشق اوست. کارا با تمام وجود به مابوزه افتخار می کند، قدرت او را می ستاید و در حسرت اندکی عشق و توجه از سوی مابوزه می سوزد. در مقابل، مابوزه نه تنها علاقه ای به کارا ندارد، بلکه از او به عنوان طعمه ای برای تحت کنترل قرار دادن بعضی از قربانیان خود (مثل ادگار) استفاده می کند. از نظر مابوزه، عشق وجود ندارد و آنچه عشق نامیده می شود همان هوس است. وی چنان نفوذی بر کارا دارد که وقتی نسبت به احتمال همکاری کارا با پلیس احساس خطر می کند، برای او مقداری سم فرستاده و دستور می دهد خودکشی کند و کارا هم البته اطاعت می کند!
البته تناقضی که در اینجا وجود دارد این است که نه تنها علت شخصیت تبهکار و بیرحم مابوزه و میل وافرش به کنترل دیگران روشن نیست و جای هیچگونه همذات پنداری با او وجود ندارد، بلکه وی با وجودی که روان پزشک است، در بعضی زمینه ها هیچ شناختی از شخصیت انسان ندارد و در حالی از میان برداشتن کارا را به عنوان راه حل انتخاب می کند که باید به این نکته واقف می بود که با اندکی توجه نشان دادن به او (هر چند به صورت دروغین)، می توانست به کلی احتمال همکاری او با پلیس را از میان برده و بیش از پیش از او در جهت منافع خود استفاده کند. به نظر می رسد روانشناس بودن مابوزه، تنها توجیهی برای قدرت هیبنوتیزم اوست.
در فیلم دکتر مابوزه، کاملا نگرانی از اوضاع درهم و برهم آلمان پس از جنگ جهانی اول مشهود است و برای مثال در صحنه های مربوط به بازار بورس، نمایی از اقتصاد آلمان را می بینیم. مابوزه کسی است که (همچون یک دیکتاتور) با سوء استفاده از نبود رقیب درخور، رکود اقتصادی و در پی آن زوال ارزش های اخلاقی (فراموش نکنیم که حتی کنتس که از شخصیت های مثبت است از مشاهده درماندگی دیگران لذت می برد) و نیز هرج و مرج موجود در جامعه قدرت را در دست می گیرد. این ویژگی در سکانس بازار بورس که همه در تشویش و دلهره اند و مابوزه در کمال خونسردی از بالا به آنها نگاه می کند، کاملا محسوس است.
به گفته گلن اریکسون، منتقد فیلم، آن قدر این ایده جمع شدن همه نقاط منفی در یک فرد در قرن بیستم مورد استفاده قرار گرفته است که اکنون بیشتر مردم دنیا تمایل دارند این گونه فکر کنند که ریشه همه مشکلات جامعه به خاطر یک فرد است (مثلا کسی که قدرت را در دست دارد) و نه به علت تقابل ایدئولوژی ها و تمدن ها و وجود نابرابری ها ...
این فیلم از جهاتی بی شباهت با مطب دکتر کالیگاری ساخته روبرت وینه نیست. در هر دو فیلم، یک دکتر روانشناس که صاحب قدرت های نامتعارف است (و احتمالا نماد یک دیکتاتور می باشد) دنبال اهداف شرورانه است. در این فیلم، باز هم علاقه لانگ به نمادهای شرقی را می بینیم که در استفاده مابوزه از وردهای چینی خاص در جهت کنترل ذهن دیگران و نیز کاربرد اشیایی مثل عینک چینی در همان راستا تجلی می یابد.
یکی از جنبه های سرگرم کننده فیلم، کلک های مختلف دکتر مابوزه در جهت دستیابی به قدرت و پول است. می توان حدس زد که نمایش کارهای یک مجرم تا چه حد برای بینندگان فیلم در دهه 1920 جذاب بوده است. از دیگر امتیازات فیلم، فیلمبرداری خوب آن است. از بازی خوب برنهارت گتسکه در نقشنوربرت فون ونک هم نمی توان به آسانی گذشت.
یک مشکل فیلم، طولانی بودن بیش از حد آن است. (البته در زمان اکران اولیه دکتر مابوزه، هر دو بخش در یک شب نمایش داده نمی شد). جزئیات داستان، زیاد و حتی گیج کننده به نظر می رسد. بخش اول فیلم، با وجود شروعی هیجان انگیز و جذاب، ریتم کندی دارد. در بخش دوم، ریتم فیلم تندتر و طرح داستان، متمرکزتر است. گاهی لانگ با استفاده از فلاش بک، بعضی از رویدادهایی را که قبلا در فیلم نمایش داده شده بود، به بیننده یادآوری می کند.
یکی دیگر از مشکلات فیلم، استفاده زیاد از نوشته هاست، این در حالی است که در آثار شاخص اکسپرسیونیست آن دوره، نوشته ها آنقدر نامحسوسند که بیننده پس از تماشای فیلم با خود می اندیشد آیا اصلا نوشته ای در کار بود...مشکلی که ذکر شد، یکی از دلایلی است که اکشن فیلم نسبتا کم است و در نتیجه، با وجودی که دکتر مابوزه در رده فیلم های جنایی قرار می گیرد و از فیلم های تاثیرگذار محسوب می شود، از نظر تعلیق چندان هم موفق نیست و می توانست بهتر باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر