دنبال کننده ها

۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

بانوی سپیدپوش 1948 The Woman in White


بانوی سپیدپوش 1948
بانوی سفید پوش  The Woman in White  
1948
http://s3.picofile.com/file/7561021612/the_w20417223.jpg
بانوی سفیدپوش، دیگر رمان مهم ویلکی کالینز نویسنده مشهور انگلیسی می باشد که از اولین نمونه های داستان رازآلود در ادبیات انگلیسی به شمار می رود. اقتباسی سینمایی از این رمان در سال 1948 و به کارگردانی پیتر گادفری ساخته شد. در این فیلم که از تولیدات شرکت برادران وارنر بود، النور پارکر،الکسیس اسمیت، گیگ یانگ، سیدنی گرین استریت، جان امری، جان ابوت و اگنس مورهد به ایفای نقش پرداختند.
داستان فیلم که در قرن نوزدهم اتفاق می افتد، از آنجا شروع می شود که یک نجیب زاده از کار افتاده انگلیسی به نام کنت فرلی، استاد نقاشی جوانی به نام والتر هارترایت، را استخدام می کند تا به برادرزاده اش لورا نقاشی آموزش دهدوالتر در نیمه شبی وارد دهکده محل اقامت خانواده کنت فرلی می شود و در مسیر پیاده روی به سوی مقصد، دختر سفیدپوشی را ملاقات می کند که از او درخواست می کند چیزی در مورد او به کسی نگوید و زود ناپدید می شود.
http://s3.picofile.com/file/7561022896/white67.jpg
والتر که کمی گیج شده، خود را به منزل کنت فرلی می رساند و روز بعد متوجه می شود که لورا که یکی از دختران جوان خانه است، شباهت زیادی به آن دختر سفیدپوش دارد، هر چند خود او نیستکنت فاسکو (با بازی سیدنی گرین استریتکه یکی از آشنایان کنت فرلی است، خیلی اصرار دارد بفهمد والترآن شب زنی سفیدپوش را در مسیر دیده است یا نه...
این بانوی سفیدپوش کیست؟ و کنت فاسکو به چه دلیل دنبال یافتن اوست؟ بانوی سفیدپوش ادعا می کند قصد نجات دادن لورا را دارد، چه خطری لورا را تهدید می کند؟ به نظر می رسد عده ای دنبال پنهان کردن یک راز هستند، آن راز چیست؟
http://s1.picofile.com/file/7561023652/the_woman_in_white.jpg
****
فیلم با وجود برخی کاستی ها، روی هم رفته اقتباس آبرومندانه ای از این رمان مشهور به شمار می آید و با توجه به طراحی صحنه و لباس های زیبا، برای علاقمندان فضاهای قرن نوزدهمی و ویکتوریایی، احتمالا اثری جالب توجه خواهد بود. مسلما اگر فیلم به شیوه تکنی کالر فیلمبرداری شده بود، جذابیت بصری اش از این لحاظ دوچندان می بود.
 یکی از امتیازات فیلم شیوه نورپردازی و فیلمبرداری آن است. کاربرد مناسب سایه ها با ماجرا و فضای اسرارآمیز فیلم هماهنگی دارد. از قسمت های به یادماندنی فیلم می توان به شب مهتابی دلپذیری کهوالتر وارد دهکده می شود و نیز شب بارانی هراس انگیزی که ماریان(خواهر لوراتلاش می کند به اتاقکنت فاسکو سرک بکشد و سر از نقشه او درآورد، اشاره کرد. در هر دو مورد شیوه نورپردازی نقشی مهم ایفا کرده است.
از نظر بازیگری، بی شک درخشانترین بازی را سیدنی گرین استریت در نقش کنت فاسکو ارائه می دهد.کنت فاسکویی که هم بسیار بدجنس و طمعکار است و هم بذله گو و حتی تا حدی دوست داشتنی؛ کسی که بدجنسی اش از حد کلاهبرداری و به خاک سیاه نشاندن دیگران فراتر نمی رود و مرتکب قتل نمی شود! در هر صحنه ای که گرین استریت حضور دارد، به نظر می رسد عنصر اصلی است و بیننده واقعا از تماشای بازی وی که کاملا به نقش مسلط است، لذت می برد.
http://s3.picofile.com/file/7561024836/PO2AF00Z.jpg
یکی دیگر از بازیگران خوب فیلم، جان ابوت است که نقش نه چندان طولانی کنت فردریک فرلی که فردی از کار افتاده و بسیار حساس و اعصاب خرد کن است، را اجرا می کندابوت چنان خوب از پس ایفای این نقش طنزآلود بر می آید که مخاطب آرزو می کند ای کاش حضور او در فیلم پررنگ تر بود. با وجود اینکه کنت فرلی تنها شخصیت فیلم است که ویژگی های طنزآمیز دارد، ولی جان ابوت به گونه ای با موفقیت از پس نقش برآمده که هیچ لطمه ای به جو فیلم وارد نشده و ناهماهنگ با سایرین به نظر نمی رسد.
http://s1.picofile.com/file/7561025585/ccount.jpg
جان ابوت در نقش کنت فرلی


النور پارکر که همزمان نقش بانوی سفیدپوش و لورا را ایفا می کند، نقش لورا را متوسط و نقش بانوی سفیدپوش را نیز با اغراق اجرا می کند. با این وجود و با توجه به قابلیت های ظاهری اش، اگر شانس این را می یافت تا در فیلم های معروف تری ظاهر شود، امروز بیشتر در یادها مانده بودگیگ یانگ برای نقشوالتر هارترایت، انتخاب خیلی مناسبی نبوده است. وی هم بازی خشکی ارائه می دهد و هم به نظر می رسد نقش تاریخی چندان مناسب او نیست و چهره اش با لباس ها و نقش های مدرن هماهنگی بیشتری دارد.

http://s3.picofile.com/file/7561028060/7658768.jpg
یکی از مشکلات این فیلم این است که به خاطر ماهیت داستان، خیلی به دیالوگ ها وابسته است و برای فهمیدن دقیق ماجرا باید به آنها خیلی دقت کرد. در بعضی قسمت های فیلم، بخشی از ماجرا را از زبان شخصیت ها و در قالب دیالوگ می شنویم که به نظر می رسد کارگردان به این شیوه، کار خود را راحت تر کرده است. با این حال، بعضی مسائل همچنان مبهم باقی می مانند و به نظر می رسد توضیح ارائه شده در قالب دیالوگ ها کافی نیست. ابهامات دیگری هم وجود دارد، مثلا در یکی از قسمت ها مشخص نیستلورا چرا مریض می شود، آیا صرف دیدن کنت فاسکو باعث بیمار شدنش شده است؟! یا مثلا اگنس مورهدکه نقش کوتاه کنتس فاسکو را بازی می کند، با وجود اینکه کمی مرموز است، اصلا کاری به جهان دور و برش ندارد، ولی وقتی مساله جواهرات پیش می آید، یکباره چرتش پاره شده و تصمیم به انتقام می گیرد...
http://s1.picofile.com/file/7561029672/a22q.jpg
از این گذشته، مساله باورپذیری به ویژه برای بیننده قرن بیستمی هم در اینجا مطرح است. مشخص نیست کنت فاسکو، این قدرت تلقین را از کجا به دست آورده است و خیلی غیرقابل باور به نظر می رسد که تنها با هیبنوتیزم کردن لورا و دختر سقیدپوش به اهداف خود می رسد. به علاوه مشخص نیست چرا در مورد بانوی سفیدپوش، تاثیر قدرت کنت فاسکو سالها باقی می ماند، ولی در مورد لورا این تاثیر به سرعت از بین می رود؟ آیا یکی از شرایط پایدار بودن اثرات هیبنوتیزم کنت فاسکو این است که باید از زمان کودکی آغاز شود؟! یا اینکه کنت فاسکو لازم بوده هر چند وقت یکبار هیبنوتیزم خود را تمدید کند؟! البته احتمالا زمانی که رمان نوشته شده است، مفهوم هیبنوتیزم برای مخاطب قرن نوزدهمی، پدیده جدید و هیجان انگیزی بوده است.
این فیلم با اینکه در مجموع ریتم چندان کندی ندارد، ولی در بعضی قسمت ها کند و خسته کننده می شود. اگر تعلیق فیلم بیشتر می بود، چنین مشکلی پیش نمی آمد.
پایان این فیلم را می توان یکی از نمونه های بارز پایان خوش مصنوعی و سرهم بندی شده به شمار آورد. کمتر از 20 دقیقه به پایان فیلم، این احساس به بیننده دست می دهد که عملیاتی به ظاهر نفس گیر در پیش است تا بهانه ای باشد برای اینکه همه چیز درست شود و نیز این حس که مقدر است همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود، چه کارگردان فیلم بخواهد و چه نخواهد!
نکته دیگر این است که والتر اول عاشق لورا بود و بعد عاشق ماریان می شود و ظاهرا از مخاطب انتظار می رود با این مساله خیلی راحت کنار بیایدوالتر از آن عاشق های قهرمان صفت کلیشه ای است که باید به او اعتماد کرد و گشودن گره های کور را به او سپرد، ولی این مساله نشان می دهد که خیلی هم نمی شود به او اعتماد کرد!
 در صحنه آخر فیلم که در نوع خود جالب است، والتر که با ماریان ازدواج کرده، وارد خانه اش می شود و هر دو زن (ماریان و لورابا نگاهی سرشار از عشق و امید به استقبالش می آیند و ظاهرا هر سه قرار است سالیان سال به خوبی و خوشی در کنار هم زندگی کنند، گویی والتر به هر دو زنی که دوست داشته، رسیده است!  بی شک اگر این صحنه در فیلمی عربی دیده می شد، بیننده نتیجه می گرفت کهوالتر با هر دو زن ازدواج کرده است!
http://s1.picofile.com/file/7350275692/PCAYKWALLCAMDSRBACAA8ZMM6CAEBMP4ZCA2I7XK0CAPJZFC4CADDD56CCA7Y9IR8CACGKNIPCA3Q5W22CA8TGNYECAO9IX8JCA220BNECACKWIJICAJXRCI9CANNRWT1CASKOCIVCAI1P3ACCA9X20RX.jpg

هیچ نظری موجود نیست: