دنبال کننده ها

۱۳۹۱ اسفند ۲۸, دوشنبه

راز کشتی مری سلست 1935


*زمانی که در نوجوانی به کلاس زبان می رفتم، در یکی از کتابهای American Streamline که آن زمان هنوز در آموزشگاهها تدریس می شد، درسی در مورد کشتی مری سلست وجود داشت که به دنبال آن، بحث شیرینی در مورد معمای این کشتی، در کلاس درگرفت که با توجه به علاقه ام به این موضوع، در آن بحث حضور فعالی داشتم! همین علاقه، باعث شد بعدها در دیدن فیلمی که در این باره ساخته شده بود، تردید نکنم.
افراد بسیاری از ماجرای کشتی مری سلست به عنوان بزرگترین معمای تاریخ دریانوردی جهان، یاد می کنند. تا به حال، تنها یک فیلم بر مبنای ماجرای این کشتی تولید شده است که فیلمی است به نام راز کشتی مری سلست ساخته دنیسون کلیفت، محصول 1935 در انگلستان، که با عنوان کشتی ارواح در آمریکا اکران شد. این فیلم که بلا لوگوسی در آن نقش آفرینی کرد، دومین تولید شرکت همر فیلم که عمده شهرت آن به خاطر تولید فیلم های ترسناک سبک گوتیک، در دهه 1950 تا 1970 میلادی می باشد.
ولی در ابتدا اشاره ای داشته باشیم به ماجرای معروف کشتی مری سلست:
مری سلست نام یک کشتی باری بود که در تاریخ 5 نوامبر 1872، با محموله ای شامل 1701 بشکه الکل خام، بندر نیویورک را به قصد جنوا در ایتالیا ترک کرد. در این سفر، مری سلست، 10 سرنشین داشت: ناخدا بریگز به همراه همسر و دختر دو ساله اش و 7 نفر خدمه کشتی.
در 13 دسامبر 1872، یعنی یک ماه و هشت روز بعد، در نزدیکیهای تنگه جبل الطارق و در 600 کیلومتری پرتغال، سرنشینان کشتی دیگری به نام دی گریشیا متوجه یک کشتی باری شدند که در فاصله 8 کیلومتری آنها به شکلی عجیب بر سطح آب شناور و در حال ورود به خلیج جبل الطارق بود. این کشتی همان مری سلست بود. ناخدای کشتی دی گریشیا، که یک هفته بعد از مری سلست به مقصد مشابهی نیویورک را ترک کرده بود و شخصا بریگز را می شناخت، از اینکه مری سلست هنوز به ایتالیا نرسیده، تعجب کرد. آنها به مری سلست نزدیکتر شده و به مدت دو ساعت آن را زیر نظر گرفتند، ولی نه اتفاق خاصی رخ داد و نه مری سلست به علامت های آنها پاسخ داد. به همین علت تعدادی از ملوانان، با قایقی کوچک به سوی مری سلست روانه شدند. این افراد به محض ورود به کشتی با منظره عجیبی مواجه شدند: هیچ کس در کشتی حضور نداشت!
خبری از تنها قایق نجات هم نبود. بادبانها با وجود مقداری پارگی، در کل وضعیت خوبی داشتند. کشتی در مجموع، شرایط مساعدی داشت و برای سفر دریایی مناسب بود. محموله باری کشتی دست نخورده باقی بود و در کشتی نیز به اندازه کافی آب و غذا برای 6 ماه وجود داشت.
مقداری آب بر روی عرشه دیده می شد و در انبار هم به ارتفاع 1/1 متر آب وجود داشت که البته این مقدار آب خطرناک نبود. وضعیت پمپ های کشتی هم با وجود یکی دو مورد از کارافتادگی جزئی، در کل نگران کننده نبود.
در کابین ناخدا باز بود، شیشه قطب نما شکسته بود و ساعت کشتی هم کار نمی کرد. زمان سنج، زاویه یاب و مدارک کشتی ناپدید شده بودند.
آشپزخانه کشتی به هم ریخته بود و وسایل آشپزخانه پراکنده شده بودند، اجاق را نیز از جایش حرکت داده بودند.
به نظر می رسید کشتی دچار طوفان شده ولی در شرایطی نبود که خطری جدی آن را تهدید کرده باشد، به علاوه، ناخدا و خدمه کشتی مری سلست، افرادی با تجربه بودند و مسلما توانایی تشخیص این مساله را داشتند.
شکاف عمیقی که با وسیله ای شبیه به تبر ایجاد شده بود، روی نرده های اطراف عرشه به چشم می خورد، ولی وسیله ای که آن شکاف را ایجاد کرده بود، در کشتی پیدا نشد. به علاوه، دو شکاف عمیق بر روی دماغه کشتی دیده می شد.
ظاهر امر نشان می داد که سرنشینان کشتی، به شکل ناگهانی و با عجله کشتی را ترک کرده اند، چون حتی اشیای گرانقیمت و یادگاریهای شخصی خود را همراه نبرده بودند. به علاوه، روی میز کابین ناخدا، غذا و روی تخت او، اسباب بازیهای کودکش دیده می شد. مشخص نبود سرنشینان چگونه کشتی را ترک کرده اند، چون مسلما یک قایق نجات کوچک برای همه افراد جا نداشت.
آخرین نوشته در دفتر کشتی (که در آن هیچ اشاره ای به بروز مشکلی خاص نشده بود)، مربوط به یازده روز قبل بود، زمانی که کشتی 960 کیلومتر با مکانی که در آن پیدا شد، فاصله داشت. ولی عجیب این بود که به جای اینکه کشتی در دریا سرگردان شود، از آن مکان در خطی مستقیم به مسیر خود ادامه داده بود. (آیا کسی کشتی را هدایت کرده بود؟)
به طور خلاصه، هیچ یک از سرنشینان مری سلست دیگر دیده نشدند.
دی گریشیا، مری سلست را به همراه خود به بندر آورد و ناخدا و خدمه کشتی مبلغی برای بازیابی این کشتی، دریافت کردند. تحقیقات گسترده ای توسط پلیس امور دریایی صورت گرفت و انواع و اقسام نظریه ها پیشنهاد شد، ولی تا به امروز کسی نتوانسته توضیح قانع کننده ای در مورد اینکه چه اتفاقی در کشتی افتاده و چه بر سر ساکنان آن آمده بود، ارائه دهد...
***
و اما فیلم راز کشتی مری سلست:
The Mystery of the Marie Celeste /Phantom Ship
 
داستان از آنجا شروع می شود که ناخدا بریگز (آرتور مارگتسون) به معاونش بیلسون (ادموند ویلارد)، می گوید قصد دارد با کشتی مری سلست به سفری تجاری برود و نامزدش را نیز در این سفر همراه خواهد آورد. با توجه به اینکه طبق عقاید ملوانان، حضور زن در کشتی شگون ندارد، بیلسون چندان از این تصمیم استقبال نمی کند...!
وقتی بریگز به دیدار نامزدش سارا (شرلی گری) می رود، متوجه می شود که دوستش به نام ناخدا مورهد (کلیفورد مک لاگن) نیز، از سارا درخواست ازدواج کرده است. این مسئله، مخصوصا وقتی سارا به درخواست ازدواج بریگز جواب مثبت می دهد، سبب بروز کدورت بین مورهد و بریگز می شود، بریگز به مورهد می گوید که از ازدواج با سارا منصرف نخواهد شد، حتی اگر به قیمت دوستی آن دو تمام شود...
از سوی دیگر، بریگز که برای سفرش به تعدادی ملوان و خدمه در کشتی نیاز دارد، وارد بار بندر می شود و از صاحب بار می خواهد که برایش تعدادی ملوان پیدا کند. نام مری سلست، لرزه بر اندام ملوانان می افکند (چون آن را نفرین شده می دانند)، ولی در نهایت موافقت می کنند. صاحب بار، برای اینکه لطفی به دریانوردی مصیبت زده و غمگین به نام آنتون لورنزن (بلا لوگوسی)، که در بار حضور دارد، کرده باشد، او را هم به بریگز معرفی می کند. وقتی بریگز متقاضیان را شمارش می کند، متوجه می شود هنوز به یک نفر دیگر نیاز است، بنابراین نزد مورهد می رود و ضمن ابراز ارادت به او، از او خواهش می کند که برایش ملوانی پیدا کند!
این دقیقا همان چیزی است که مورهد از خدا می خواهد، چون با پرداخت پول به یکی از افرادش، به او دستور می دهد خود را به بریگز معرفی کند، ولی نکته اینجاست که بریگز نباید زنده به جبل الطارق برسد!
 
مری سلست سفر دریایی خود را آغاز می کند، ولی اوضاع به شکلی مساعد پیش نمی رود. قتل هایی در کشتی اتفاق می افتد که مشخص نیست کار چه کسی است. ظاهرا کسی قصد دارد سرنشینان کشتی را یکی یکی به قتل برساند... سوال اینجاست که علت این حوادث چیست؟
آیا مری سلست واقعا به نفرین ارواح خبیثه گرفتار شده است؟!!
آیا این قتل های توسط ملوانی که مورهد او را به بریگز معرفی کرده، انجام می شود؟!
آیا ممکن است بریگز دخالتی در قضیه داشته باشد؟
راستی، این فرد عجیب و غریب یعنی آنتون لورنزن که یک دستش قطع شده و به مناسبت های مختلف آیه های انجیل را زمزمه می کند، در این کشتی به دنبال چیست؟!
***
فیلم راز کشتی مری سلست، می کوشد تا توضیحی قابل قبول و منطقی برای معمای کشتی مری سلست فراهم کند. دنیسون کلیفت، کارگردان فیلم، موضوعی ایده آل برای ساخت یک فیلم در اختیار داشت و می توانست با استفاده از عناصر موجود (کشتی مخوف، قاتل ناشناس، حضور یک زن در کشتی، حس رقابت و انتقام)، این فیلم را به مراتب جذاب تر از آنچه که هست تولید کند.
در بیست دقیقه یا یک سوم اول فیلم، نه اتفاق خاصی می افتد و نه بازی های درخشانی را شاهدیم. بلا لوگوسی هم در این مدت، نقشی حاشیه ای دارد. البته با شروع سفر دریایی و اتفاق افتادن قتل ها، وضع بهتر می شود ولی نکته مهم انجاست که بیشتر این قتل ها (یا به عبارت دیگر صحنه هایی که می توانست تماشاگر را سخت هیجانزده و غافلگیر کند)، اصلا نشان داده نمی شوند و حتی جسد قربانی را هم نمی بینیم، فقط در دیالوگ شخصیت ها اشاره می شود که قتلی اتفاق افتاده است! از همان ابتدا هم هویت قاتل قابل پیش بینی است...
 از آن گذشته، مرموز بودن فضا، به شکلی کاملا ابتدایی به بیننده منتقل می شود و اصلا فضاسازی مناسبی مثلا با استفاده از موسیقی صورت نمی گیرد. به علاوه، فیلمبرداری و تدوین نیز شکل چندان جالبی ندارد. البته صحنه آرایی فیلم، هر چند گاه تقریبا ابتدایی به نظر می رسد، ولی برای یک فیلم رده B قابل قبول است.
یکی دیگر از مشکلات فیلم، شخصیت پردازی ضعیف آن است. بعضی از شخصیت ها به قتل می رسند بدون اینکه سر سوزنی آنها را بشناسیم یا حتی بدانیم فردی که به قتل رسید دقیقا کدام فرد بود! همچنین، به نظر می رسد مثلث عشقی، تنها برای دراماتیک تر کردن ماجرا، به زور در فیلم گنجانده شده است.
البته در این فیلم صحنه های جالبی هم داریم. مثلا صحنه ای در اواخر فیلم که لوگوسی تنها در کشتی و در حالی که وحشتزده شده، به شکلی ترحم برانگیز، نام بیلسون را (که به قتل رسیده) صدا می زند. مسلما در این فیلم، بلا لوگوسی با نمایش سیر تحول شخصیتی قابل اعتماد به فردی دیوانه، بهترین بازی را ارائه می دهد. وی با این نقش متفاوت، فرصت پیدا کرد تا بیش از پیش توانایی های بازیگری خود را به نمایش بگذارد. بیلسون نیز در نقش معاون اول ناخدا، به یادماندنی است. او آنقدر خشک و بی رحم است که حتی چشم دیدن اینکه لورنزن به یک گربه غذا بدهد، را ندارد و در یکی از صحنه ها، اگر لورنزن مانعش نشده بود، گربه بینوا را به درون دریا می انداخت!
در زمان دیدن این فیلم، یکی از مشکلات لهجه خاص ملوانهاست (البته به استثنای بریگز که لهجه اش نشان دهنده تعلق او به طبقه اجتماعی بالاتری است). این مشکل همراه با کیفیت ضعیف صدا، سبب می شود که بعضی قسمت های دیالوگ ملوانان (که شاید در بر دارنده نکته مهمی باشد) قابل فهم نباشد. این مسئله در کنار شخصیت پردازی ضعیف فیلم، بیننده را بیش از پیش، گیج می کند، هر چند که در کل، ماجرا قابل فهم است.
مدت زمان فیلم در اصل 80 دقیقه بوده که اکنون بیست دقیقه آن در دست نیست، ولی گفته می شود قسمت های مفقود شده، مربوط به اواخر فیلم (دادگاه امور دریایی و سرنوشت بریگز و سارا) می باشد.
ماجرای این فیلم، یادآور یکی از شاهکارهای آگاتا کریستی یعنی رمان "و سپس هیچکس نبود"، می باشد. با توجه به اینکه این فیلم 4 سال قبل از نوشته شدن این رمان، ساخته شده و فیلمی است انگلیسی، امکان اینکه آگاتا کریستی از این فیلم ایده گرفته باشد، وجود دارد.

هیچ نظری موجود نیست: